سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/12/20 | 9:55 عصر | نویسنده : nargesss

 

خداوندا

حکمتت زیباست...

چه زیبا معجزه می کنی و چه طنازانه تلنگر می زنی به دل هستی

می دانم اگر گاهی پایم به سنگی گیر می کند و لنگ می مانم

از آن است که می خواهی به یادت بیفتم

دلت می خواهد اشک به چشمانم بیاید و رقت اشک ها

دلم را زلال سازد

می خواهی زمین گیر دنیا نشوم

گاهگداری به آسمان نگاه کنم و تو را در لبخند خورشید و طراوت ماه جستجو کنم

بنده ات را خوب می شناسی

می دانی سر که بر خیزانم گلایه می کنم

همه اش سوالم چراست؟

چرا این نشد؟؟؟ ... چرا آن نشد؟؟؟...

خدایا خسته ای از من! می دانم بنده بدی بودم..

مهربان این بار دیگر نمی گویم چرا...

می خواهم از عمق جان تو را سپاس بگویم...

می دانم اگر زانوانم زخم برداشت و خم شدم

تو خواستی که به خودم بیایم و سبحانیت را شهادت دهم

تو خواستی بنده خویش نشوم و حمد تو را به جای آورم

خدایا سپاست می گویم که پایم تاب نیاورد در اشتباه

خوشحالم که به زمینم زدی...

خوب دیدم که زمین و هر چه روییدنیست دم به دم شکرانه حیات به جا می آورند

و من مغرورانه قدم بر زندگیشان می گذارم

و عصیان می کنم بر تو که پروردگار منی

خدایا خوشحالم

که با زلال بارانت از عمق خاک نگاهم را به آسمان می کشی

در آن دمدمه های نیاز که دل می برم

تازیانه می زنی بر من

با رگباری که سرشار است از عطوفت

آری می دانم تنها پناهم

تو همیشه با منی و محال است لحظه ای

از من که دم به دم از تو غافلم غفلت کنی

خدایا سپاس

چقدر بی نظیری

چقدر مهربانی

سپاس

 

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری